فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هر شب من با هجومت روبه رو شه

بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم

منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 12:15 | نویسنده : m.shabani |

  سختی ها!!!!!!!!!!!                           

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات میمیره

بره و دیگه سراغی از تو ونگاتنگیره

خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اونباورت شه

نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرتشه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفرشه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبرشه

خیلی سخته بی بهونه میوه های کال روچیدن

بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو روندیدن

خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیدهباشی

وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیدهباشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزینگرانی

از خودت می پرسی یعنی می شه اون برهزمانی؟

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشناشی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جداشی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقتبشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواداون رو ببینه

خیلی سخته که ببینیش توی یکفصل طلایی

کاش مجازات بدی داشت توی قانونبی وفایی

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیشدروغه

چقدر از گریه اون شب چشم تو سرششلوغه

خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیربارون

اگه چتر نداشته باشی توی دستاهردوتاشون

خیلی سخته تا همیشه پای وعده هانشستن

چقدر قشنگه اما واسه ی کسیشکستن

خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روزغرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگصبورت

خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشهعادت

دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشهعبادت

خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسیخیسه

که پیام داده یه عمر واسه تو نمینویسه

خیلی سخته که دل تو نکنه قصدتلافی

تا که بین دو پرستو نباشه هیچاختلافی

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یهرویا بودی

از یادش رفته که واسش تو تمومدنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدنستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شددوباره


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 12:3 | نویسنده : m.shabani |
ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻫﻮﺱ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
ﺍﺯ ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺣــــــﺮﻑ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ که ﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ :
ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧﺮﺳـــــﻪ . . .

lovepostal

 

صداقت؟…. یادش گرامى…
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد…
مرام؟….. قطعه ی شهدا …
عشق؟ ….. از دم قسط…

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:45 | نویسنده : m.shabani |

 

حکایت عجیبی ست رفتار ما آدم ها

خدا میبیند وفاش نمیکند

مردم نمی بینند و فریاد میزنند...!!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:43 | نویسنده : m.shabani |

13150509331.jpg

به بعضی ها تو زندگی باید گفت....

من چشم میذارم.....

تو فقط گمشو.....

...............................................................................................................

رویاهایم نیز با من غریبه شده اند

هر وقت سراغشان را میگیرم

خالی بودنشان را به رخم میکشند!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:38 | نویسنده : m.shabani |

دنیا اونقدر کوچیکه که آدم هایی رو که

ازشون متنفری هر روز می بینی....

ولی اونقدر بزرگه که اونی رو که

دلتتتتت میخواد رو هیچوقت نمی بینی...

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:37 | نویسنده : m.shabani |

.در عالم رفاقت محبت تقدیمت میکنم.
.تا در بیگانگی فردا فراموشم نکنی.

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:34 | نویسنده : m.shabani |

آغوشت را تـــــــنگ تر کن...

 

حســـــــــادت میکنم به هــــــــــوایی که میان من وتوست

 

آغوشت را تنگتر کن....

 

بـــی مرز میــــــــخواهمت ....

.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:33 | نویسنده : m.shabani |

 

چرا.چرازندگی رو سخت میکنی....

 

    دلتنگ کسی شدی                ...زنگ بزن

میخوای کسی رو ببینی ...دعوتش کن

میخوای بقیه درکت کنن ...توضیح بده

    سوالی داری                   ...بپرس

    چیزی میخوای                  ...برودنبال

    ازچیزی خوشت میاد             ...حفظش کن

    ازچیزی خوشت نمیاد            ...ترکش کن

    عاشق کسی هستی                ...بهش بگو

 

مافقط یک بار زندگی میکنیم...

سخت نگیرساده باش...

Avazak.ir Line5 تصاویر جداکننده متن (1)


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:25 | نویسنده : m.shabani |

هر کـسی رو می تـونستـم دوست داشتـه بـاشم اگـر دوست داشتـن را از تـو شروع نـمی کردم...


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 11:19 | نویسنده : m.shabani |

خیس ِ

خیس ِ

خیس...

دلم "تو" را میخواهد و

دنیا دنیا باران...

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:56 | نویسنده : m.shabani |

کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟

تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …

از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!

وقتی کســی جایت آمد …

دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟

تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند ….

میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه...

 

نه فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !

و این است بازی باهــم بودن … !!!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:56 | نویسنده : m.shabani |

لــــمســــ نکنــــــــ !

بهــــ جهتـﮯ بگــــریز که بادهــــا خالـﮯ از عطر اویند!

بهــــ سرزمینـﮯ بـﮯ رنگــــــــ

بـﮯ بــــو و ســــاکتــــ !

آرـﮯ

بگریز و پشتـــ ابدیــتــــ مرگــــ پنهان شو

اگــــر خواستار جــــاودانگـﮯ عشقـﮯ ...!


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:55 | نویسنده : m.shabani |
من هنوز غـــــــــــرق گذشته ی خــــــــــــویشم کــه.....
نمیگذرد!
 

برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:54 | نویسنده : m.shabani |

هـــجوم خالـــی
حضـــورت

هـــــای
مــی شـــود

مقــابــل هــوی متــروکــــم
٬

و
تـــــو

تنـهــــا
انعـکــاس ایــن اطـــرافی ...


thumb_HM-20133453411072880131374493179.5


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:53 | نویسنده : m.shabani |

این روزها همه چیز بــــــــــــوی تو را دارد حتی هوا … 

 

آنقدر زیاد که دوســـــت دارم …

 

رگـــــــــــــــهایم هم احساســـــت کنند …

 

bipfa_ag16nqot8z38ntcvclo.jpg - خنده هایم درد میکند...!!!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:52 | نویسنده : m.shabani |

چـــه خــوب اســـــــت :

آدمـــ ـهــا ؛  "یــــك نفــــر" را

هـــر روز دوســــت داشتــــه بـــاشنــــد .

نـــــه اینکـــــه ؛ هــــر روز یــــک نفــــــر را .

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:49 | نویسنده : m.shabani |

نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید ... !

دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که ...

راهشان را گـــــم می کنند !

نـــــــه میتوانی خبری دهی... !!!

و نــــــــه خبری بگیری...

 

                


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 12:48 | نویسنده : m.shabani |

یه نــــــــگاه تو چشــــــــــاتـــــــــ به خنده رو لبــــــــــاتــــــــــ یه حــــــس تو صـــــــــــــدات و یه مــــــــن که دیگه مـــــن نبــــــــــود . .. ... شــــــــــروع دیوونگـــــــــی مــــــــــن...!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:32 | نویسنده : m.shabani |

میدانم دیگر برای من نیستی اما دلی که با تو باشد این حرفها را نمی فهمد …

 

گاهی اونقدر خسته میشویم که خستگیمون در نمیشه ، “درد” میشه !

 

زنده ام نه ازجانی که مانده ، از استخوان های لجبازی که روی هم ایستاده اند !

این روزها خیلی چیزها دست من نیست ؛ مثل دستهایت !


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:27 | نویسنده : m.shabani |

زندگی آسان نیست در بر این تاریکی تاریکی همچو سیاهی
رنگ روشن نکند سایه این تاریکی  چاره این تاریکی
نور روشن. نور زرد. نور شادی همچو برف نیست در سایه این نور سیاه
لطف وامداد خدایان قدیم نور تیره رنگ بغز
سایه افکنده است بردامان ما نیست در افکار او روشن شدن
زنده بودن عشق بودن همچو باد رفتن و با همنوایان دوستی
شاد بودن همنوازی همچو بلبل در کنار گل سرودن
همچو عاشق در کنار یار بودن عاشقی اسودگی!!!..........
اری از عشق تو باید برف شد خالی از هر گونه شک ونیستی
اری از عشق تو باید سرد شد همچو جان دادن برای عاشقی.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:20 | نویسنده : m.shabani |

از خواب پریدم

چشام پر اشک بود


بلند شدم و یه راست رفتم سمت کمد


تنها یادگاری از تو


عطرت بود که روی پیرهنم جا مونده بود


سر کشیدم بوی نبودنت رو


...
 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:13 | نویسنده : m.shabani |

منم شنیدم
نبین نکردم کاری
زدم به بی خیالی
گفتم شاید رروغ باشه
گفتم که شاید نباشه
گفتم که اشتباهمه
گفتم که نیست اینکه میگن
گفتم اینم یکی از اون بالای هاست
نفهمیدم خیانتش
نفهمبدم زکر شبش
فقط برای اون شبش
قسم به عشق
به عشق بی پناه برده بودم
که نکنم فشقه کسی
من یه یه بازندام
منم که گیم اور شدم
من رسیدم
به ته خط
منمممممممممم که بی پناه شدم
تو که نبودیییی مثل من
تظاهرات علاقه کرد درونم
ولی از درونت فقط یه تظاهر بود
دلم نمیاد
گلگیتو پیش خدام کنم
دلم نمیاد
بگم
دروغ می گفت
دلم نمیاد
بگم
چطوری شعار می داد
دلم نمیاد
ولی بی جواب هم نمی مونی
همون طوری که من رو شکستی
می شکندت
همون جوری که عذابم دادی
از درون خندیدی
عذابت می  دن می خندن
.
.
.
.

.

.
.
چی بگم (خدا به دادم برس )



برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:11 | نویسنده : m.shabani |

سکوتم را به کله باری از غصه به دست با می سپارم

تا با سرعتی از مهر به سوی خد بروند

و بگوییند ان نیم نگاهت هم را دیگر نمی خواهم

ولی گاه به این می نگرم که بدون حضورش هیچم و پوچم

ولی ای ای فرشته ی انصاف

.

.

.

حق این نبود

تمام احساسم را ازت می خواهم

از تو که برای امتحان شرط عاشقی می کذاری و خود ما را به مرحله ی امتحان می گذاری

من که دگر توان ندارم

پایان راه منو تو

تو با دیگری

منم با

.

.

.

.

یادت سر می کنم بس

خدانگهدار فرشته ام

این اشک ها را واسته ی خوش بختیت میکنم نزد خدا

و به حرمت خیانت می خواهم که خیانتی نبینی

پشت را می خواه نگاه نکنی

گولوله های اشک روی زمین دیدن ندارد

خوهاشا نگاه نکن

به حرمت ان عشق اسمانیمان که

حرمت شکنی کردی با گردن بند خیانت رفتی

خواهش میکنم نگاه نکن

ممکن است این احساس من پیر مانع خوش بختیت شود

تو می سپارم به خدا

به حرمت همان خدا می خواهم که در صلح ارامش

روزات را سپری کنی

.

.

برو فرشته ام

نبودنت با بودنت برای من فرقی ندارد

برو

شاید نباشی ولی همان قدر در قلبمی

عشقه من

زندگی را همچون کودکی برایت تشبیه می کنم

که به ان کودک برای کار خوبش

کاکائو هدیه گرفته بود

هدیه ی سوی خدای حالا دگر دارد می رود

درست بود از سوی خدا بود

ولی من لایق نبودم

من بودم که خیانت کردم

حالا دگر اب پاکی ریختم کاری کردم

که بروی فکر نکنی همدمی هم بود

از اینکه دگر به یادم نباشی راضی ام

مثل همان روزی که قولش را دادی

.

.

حالا برو ناز گل من

من باشم

کوله پشتی ام با دفتر های حسرت عاشق

و بی نشانی از سویت

.

.

.

خدا کند فرشته ها نامه بیارن طرفت

از طرفم

من هنوز به یادتم

هنوز قبل ان شدنت

فرشته درونه من

یه جوری چشمک می زند

که فرشته هات دارد

میاد

دارد بازم مثل رهگزرا رد می شود بی توجه به انکه روزی فرشته تو بود

خیانتت باعث فراموشی من می شود

ولی من چی

نو یک جالی

حیفففففف

ای خدا

فرشته ی م ندسته توئه سپردمتش دست خودت

به حرمت روزایی عاشقیم به خودت خدای من

فرشته ی من دسته تو

قیمتش باشه واسه روز جزا

می  پردازم به خودت

من که دستم نمی رسد

مواظبتی که قرار اس از من بکنی هم من نمی خوام

همه بلا ها واسه برو پیش همون که تو نامش

زم زمه ی خیانتش می زد

خدای خدا دیگه نگماااااا

.

.

.

.

..

.

.

..............

منم با سکوت شبانه و باران های های مداوم که الهام بخش یاد توست

هر چند

برای به یادت بودن به

باران شبو

قدم

نیازی نیست

کاش انقدر خوب بودم که لیاقتم خیانت نبود

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:9 | نویسنده : m.shabani |

امروز بیشتر از همیشه دلم گرفته
حس می کنم از همیشه تنها ترم
حس میکنم  غریب شدم بین ادما ای کاش یه چالشی تو زندگیم بشه مسافرتی چیزی زیارتی
خسته شدم بخدا
یه تفریحی بشه یه کم فرق کنه روزگارم
یه کم  دلم می خواد توهم بزنم عشقمو بغل بگیرم پیشونیشو بوس کنم بگم امیدم تا اخر عمر باهتم
ولی امان دوری امان از نداری
ای کاش می شد ببینمش حداقال مهای 1 بار
یاهم باهاش حرف بزنم
......................................................................................
خدای دیگه خسته شدم از همه . از خودم
یه حس های میگه مرگ بشه ادم راحت بشه بابا اینم شد زندگی همش موج منفی
همیشه هر چیزی ادم می خواد نمیشه
همیشه بر عکسش میشه
بهتر چیزی نخواییم من دیگه می خوام   هیچی نخوام بی نیاز از همه چیز بشم  فکر کنم اونجوری بهتر بتونه ادم زندگی کنه
هزار سال خونه جگر خوردی دیدی ثمرش را ........ راحتی چه بدی داشت که یک بار نکردی
خدا جون خسته شدم   دانشگاهم زود تر درس بشه برم یه شهره دیگه شاید از این حالو هوا  ادم خارج بشه
خدای برام دعا کنیید تو زندگیم یه تغییری چیزی بشه
اخخخ خدا کمک


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:7 | نویسنده : m.shabani |

ک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند

جلوی ویترین یک مغازه می ایستند

دختر:وای چه پالتوی زیبایی

پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری؟

وارد مغازه میشوند دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده

پسر: ببخشید قیمت این پالتو چنده؟

فروشنده:360 هزار تومان

پسر: باشه میخرمش

دختر:آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟

پسر:پس اندازه 1ساله ام هست نگران نباش

چشمان دختر از شدت خوشحالی برق میزند

دختر:ولی تو خیلی برای جمع آوری این پول زحمت کشیدی میخواستی گیتار مورد علاقه ات رو بخری

پسر جوان رو به دختر بر میگرده و میگه:

مهم نیست عزیزم مهم اینکه با این هدیه تو را خوشحال میکنم برای خرید گیتار میتونم 1سال دیگه صبر کنم

بعد از خرید پالتو هردو روانه پارک شدن

پسر:عزیزم من رو دوست داری؟

دختر: آره

پسر: چقدر؟

دختر: خیلی

پسر: یعنی به غیر از من هیچکس رو دوست نداری و نداشتی؟

دختر: خوب معلومه نه

یک فالگیر به آنها نزدیک میشود رو به دختر میکند و میگویید بیا فالت رو بگیرم

دست دختر را میگیرد

فالگیر: بختت بلنده دختر زندگی خوبی داری و آینده ای درخشان عاشقی عاشق

چشمان پسر جوان از شدت خوشحالی برق میزند

فالگیر: عاشق یک پسر جوان یک پسر قدبلند با موهای مشکی و چشمان آبی

دختر ناگهان دست و پایش را گم میکند

پسر وا میرود

دختر دستهایش را از دستهای فالگیر بیرون میکشد

چشمان پسر پر از اشک میشود

رو به دختر می ایستدو میگویید :

او را میشناسم همین حالا از او یک پالتو خریدیم

دختر سرش را پایین می اندازد

پسر: تو اون پالتو را نمیخواستی فقط میخواستی او را ببینی

ما هر روز از آن مغازه عبور میکردیم و همیشه تو از آنجا چیزی میخواستی چقدر ساده بودم نفهمیدم چرا با من اینکارو کردی چرا؟

دختر آروم از کنارش عبور کرد او حتی پالتو مورد علاقه اش را با خود نبرد


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:6 | نویسنده : m.shabani |

به خدا کردم نظر نداد جوابم
                                         که منم ادمی  ام بیا به پاسم 
من از بهر غم به اینجا رسیدم                          از لطف  تنهای به اینجا  رسیدم


                                                         چطور بگم  اشفته حالم باورم کنی
                                                                                                      چطور بگم بازیچه روزگارم  تا باورم کنی




                                                                                             وای بر من  چطور شده باز دس به شعر کشیدم
                                                                                                    دس به جادوی کلمات کشیدم 
                                                                                              من که بس پیر شدم    کهنه حالم
            بخدا اشفته حالم       نمیده کسییییییییییییییییییی  ندایم 


                                                                   ببین رب  به کجا کشوندیم
                                                                                                                ببین جز تو نیست کسی کنارم  .( ببین تو هم نمی دی جوابم )

                                                                                                                                                                        کاری کردی  یادم رفته کی ام   
                                                                                                                                                                        من از کجام اینجا کجاس
                                                                                                                                                                        دوستم کی
                                                                                                                                                                         تو این دریای مشکلات
                                                                                                                                                                         تو این دریای پره غم  مشغوم کیه
                                                                                                                                                                         الان کجاس
                                                                                                                                                                         دستش دسته کیه
                                          نمی خوام رب ضورت کنم بی دلیل اسرارت کنم
                                          نه می خوام بگم مجنونم  نه می خوام بگم   کوه کنه قدیمم
                                          ولی منم ادمم     والله ضعیفم
                                          نفهمیدی چی شد  دیدم دستش تو دسته غریبس
                                          شاید تو این دریای ادمییت غریبم

                                          شاید از حقرتمه  که ناشنوایان دورمن
                                          شاید صدا نمیاد    
                                          پس  همینه مشکلات سر نمیاد
                                         

                                                                                                             کبودی زیر چشام
                                                                                                              خاطره های  تنهای هام 
                                        
                                                                                                               بی خوابی
                                                                                                              انتظار اا
                                                                                                             گوش دادن ساعتی ها به نوارا
                                                                                                              نوشته ها
                                                                                                              سره دیوارا خط کشیدنام 
                                                                                                             نبودی میدیدمت میریسیدم  خالی بودش از بودنت
                                                                                                             اخرشم  نقطه میشه
                                                                                                              اون که می گفت هر جا باشی پیشت میشه
الان دیگه نقطه شده
.
.
.
.
.
.
.
.


                                   نخواستم  بگم درد سرت بیارم 
                                              ولی    امد صبرم سرم
                                                        چشام که سوش تموم شدش
                                                                اشکه چشام حروم شدش
                                 من چه خبرم هنوز هم فکره معجزم
                                                                             دوسش دارم  همدممه
                                                                                       یارم می دونمش  دل دارم می دونمش
                                                                                                    خدا می خوام دسته اونو به دسته من هدیه کنی
                                                                                                          



خدا منتظرم
                          
                                                                                                                         



رک تو نظر بگو از خدات چی می خوای ؟؟





سلام بچه ها  بعد از   چند هفته دوباره  امدن برای پست گذاری
خودتون می دونید که  من به کامنت ها تون  میام جواب میدم
مشکلات زیاد شده
باید به  کارا بد بختی ها برسم
نمی رسه   زود زود بیام اپ کنم ولی به لطفه یزدانه پاک
ای دی اس ال ام درس  شده خیلی زود تر از همهی موقع ها میام بهتون سر میزنم
ممنون من منتظره  دردله همتون هستم
بیاید با هم  هم صحبت بشبم
انشالله به زودی تالاری رو راه اندازی می کنم
تا همه گی با قدرته بیشتر داخل اون تالار  درد دل هامون  خاطره ههامون رو بذاریم
ممنون که امدی بهم سر زدی
التماس دعا



برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:, | 11:4 | نویسنده : m.shabani |

پر از تــــــوام
به تهیدستی ام نگاه نکن
مگو هیچ نداری
ببین….
“تـــــو را دارم”

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 12:2 | نویسنده : m.shabani |



لطفا ,
مزاحم نشوید !
.
.
.
.
.
" ما "
مشغول دوست داشتن یکدیگر هستیم !
.
.
عــــــــــــاشقتم عشقم


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 12:2 | نویسنده : m.shabani |

 

 

 

سرت را ...

 

 

تکیه به دیوارنــده عمرم

 

 

ب غیرت

 

 

شانه هایم برمی خورد...




برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 12:1 | نویسنده : m.shabani |



مـــــن

از دنیـــــــای بیــــــرون از آغــــوشِ تـــــــــو

می ترســم


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 12:0 | نویسنده : m.shabani |



وقتی کسی به عشقش میگه نفسمی…


یعنی نمیشه نفسم رو با کسی قسمت کنم,

یعنی آدم باش و فقط مال من باش !

یعنی چشمات باید فقط منو ببینه


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 12:0 | نویسنده : m.shabani |

امــــروز
به پـایـان می رسـد
از فردا برایــم چیزی نگــو !
مــن نمی گــویم " فردا روز دیــگری ست "
فقــط می گــویم
" تو روز دیــگری هســتی "
تــو
فردایــی
همــان که بایــد بخاطـــرش زنده بــمانم!

 




برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:59 | نویسنده : m.shabani |

از همه خسته ام ...
فقط، فقط "تو" کنارم باش ...
بوی عطرت کافیست، برای تمام زندگیم. ....

 




برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:59 | نویسنده : m.shabani |



من تــــو را میخواهم...

تـــو نیز مــــرا...

کــــور شـــــود...

دور شـــــود...

لعن و نفــــرین شــــود ..

هر آنکس غیــــر از این خواهد.


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:58 | نویسنده : m.shabani |

جدیدترین جملات عاشقانه و احساسی

دلم لك زده...
براي يك عاشقانه ي آرام
كه سرم را بگذاري روي سينه ات
و بگذاري گله كنم
از تمام كابوسهايي
شب های نبودنت

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:57 | نویسنده : m.shabani |

این قدر ورق های زندگیم را ،به هم نریز !

حکم همان دل است !

همان هم خواهد بود ؛

از اول هم بازی ما با دل شروع شد !اگر دل نداری ،بازی را تمام کن

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:57 | نویسنده : m.shabani |

دستانت

اینــــ بـــــار ڪــــہ آمــــدے
دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار
تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ …
بــــا دیــــد نــــ تــــــــو
نــمــے تــپـــد
مــے لـــــــرزد

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:56 | نویسنده : m.shabani |

نزدیکترین

 

 

نـــزدیک ترین
آدم به تـــو اون کســـی اســـت که ...
از دورتـــرین فاصلـــه ها همیشـــه به فـــکرتــــــــه ...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:56 | نویسنده : m.shabani |

میخواهی بروی

مى خواهى بروى ؟ بهانه مى خواهى ؟ بگذار من بهانه را دستت دهم برو و هرکس پرسید بگو : لجوج بود ، همیشه سرسختانه عاشق بود بگو فریاد مى کرد ، همه جا فریاد مى کرد که فقط مرا مى خواهد بگو دروغ مى گفت ، مى گفت هرگز ناراحتم نکردى بگو درگیر بود ، همیشه درگیر افسون نگاهم بود بگو بی احساس بود ، به همه فریادها ، توهین ها و اخمهایم فقط لبخند میزد بگو او نخواست نخواست کسى جز من در دلش خانه کند . . .

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, | 11:55 | نویسنده : m.shabani |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ملودی دانلود